{{item.fa_name}}

جست‌و‌جوی دقیق برای معنی اتش‌ بخاری‌ (با در واژه‌نامه ترجمیک

متاسفانه جستجوی دقیق عین این کلمه یا عبارت، نتیجه‌ای دربرنداشت.




معنی اتش‌ بخاری‌ (با سیخ‌)، زدن‌، اماس‌ بهم‌ زدن‌، هل‌ دادن‌، سقلمه‌زدن‌، کنجکاوی‌ کردن‌، بهم‌ زدن‌ , حرکت‌، سکه‌، سکه‌ زدن‌، فضولی‌ در کار دیگران‌، سیخ‌ زدن سیخونک‌، ضربت‌ با چیز نوک‌ تیز، فشار با نوک‌ انگشت, معنی اتش‌ بخاری‌ (با سیخ‌)، زدن‌، اماس‌ بهم‌ زدن‌، هل‌ دادن‌، سقلمه‌زدن‌، کنجکاوی‌ کردن‌، بهم‌ زدن‌ پ حرکت‌، سکه‌، سکه‌ زدن‌، فضولی‌ در کار دیگران‌، سیخ‌ زدن سیخونک‌، ضربت‌ با چیز نوک‌ تیز، فشار با نوک‌ انگشت, معنی ha‌ foاcd‌ (fا sdo‌)، xbj‌، اkاs‌ fik‌ xbj‌، ig‌ bاbj‌، srgki‌xbj‌، lj[lاmd‌ lcbj‌، fik‌ xbj‌ , pclت‌، sli‌، sli‌ xbj‌، tqmgd‌ bc lاc bd;cاj‌، sdo‌ xbj sdomjl‌، qcfت‌ fا ]dx jml‌ تdx، taاc fا jml‌ اj;aت, معنی اصطلاح اتش‌ بخاری‌ (با سیخ‌)، زدن‌، اماس‌ بهم‌ زدن‌، هل‌ دادن‌، سقلمه‌زدن‌، کنجکاوی‌ کردن‌، بهم‌ زدن‌ , حرکت‌، سکه‌، سکه‌ زدن‌، فضولی‌ در کار دیگران‌، سیخ‌ زدن سیخونک‌، ضربت‌ با چیز نوک‌ تیز، فشار با نوک‌ انگشت, معادل اتش‌ بخاری‌ (با سیخ‌)، زدن‌، اماس‌ بهم‌ زدن‌، هل‌ دادن‌، سقلمه‌زدن‌، کنجکاوی‌ کردن‌، بهم‌ زدن‌ , حرکت‌، سکه‌، سکه‌ زدن‌، فضولی‌ در کار دیگران‌، سیخ‌ زدن سیخونک‌، ضربت‌ با چیز نوک‌ تیز، فشار با نوک‌ انگشت, اتش‌ بخاری‌ (با سیخ‌)، زدن‌، اماس‌ بهم‌ زدن‌، هل‌ دادن‌، سقلمه‌زدن‌، کنجکاوی‌ کردن‌، بهم‌ زدن‌ , حرکت‌، سکه‌، سکه‌ زدن‌، فضولی‌ در کار دیگران‌، سیخ‌ زدن سیخونک‌، ضربت‌ با چیز نوک‌ تیز، فشار با نوک‌ انگشت چی میشه؟, اتش‌ بخاری‌ (با سیخ‌)، زدن‌، اماس‌ بهم‌ زدن‌، هل‌ دادن‌، سقلمه‌زدن‌، کنجکاوی‌ کردن‌، بهم‌ زدن‌ , حرکت‌، سکه‌، سکه‌ زدن‌، فضولی‌ در کار دیگران‌، سیخ‌ زدن سیخونک‌، ضربت‌ با چیز نوک‌ تیز، فشار با نوک‌ انگشت یعنی چی؟, اتش‌ بخاری‌ (با سیخ‌)، زدن‌، اماس‌ بهم‌ زدن‌، هل‌ دادن‌، سقلمه‌زدن‌، کنجکاوی‌ کردن‌، بهم‌ زدن‌ , حرکت‌، سکه‌، سکه‌ زدن‌، فضولی‌ در کار دیگران‌، سیخ‌ زدن سیخونک‌، ضربت‌ با چیز نوک‌ تیز، فشار با نوک‌ انگشت synonym, اتش‌ بخاری‌ (با سیخ‌)، زدن‌، اماس‌ بهم‌ زدن‌، هل‌ دادن‌، سقلمه‌زدن‌، کنجکاوی‌ کردن‌، بهم‌ زدن‌ , حرکت‌، سکه‌، سکه‌ زدن‌، فضولی‌ در کار دیگران‌، سیخ‌ زدن سیخونک‌، ضربت‌ با چیز نوک‌ تیز، فشار با نوک‌ انگشت definition,